Skip to content

Commit 3785124

Browse files
committed
Create 2025-06-02-what-to-do.md
1 parent 3391ec7 commit 3785124

File tree

1 file changed

+31
-0
lines changed

1 file changed

+31
-0
lines changed

_posts/2025-06-02-what-to-do.md

Lines changed: 31 additions & 0 deletions
Original file line numberDiff line numberDiff line change
@@ -0,0 +1,31 @@
1+
---
2+
title: نمی‌دونم می‌خوام چیکار کنم
3+
category: general
4+
tags:
5+
---
6+
7+
8+
می‌دونم چیا دوست دارم
9+
می‌دونم تو چیا قوی هستم
10+
تقریبا چه چیزایی نمیخوام رو هم می‌دونم. مثلا دو سال برای دکترا اقدام کردم و خوشبختانه نشد و الان که فکرشو میکنم دوست ندارم دکترا بخونم
11+
12+
13+
بعد از تغییر مسیر شغلیم به تدریس
14+
15+
پارسال این موقع پیشنهاد تدریس در دپارتمان کمبریج یک مدرسه بین المللی رو قبول کردم. بخاطر خیلی مسائل از جمله استقلال مالی و تجربه جدید و غیره و مهمتر اینکه تجربه بین المللی خواهم داشت.
16+
تقریبا همه این موارد رو بدست آوردم. در یک محیطی هستم که روزانه شش زبان مختلف رو می‌شنوم. با معلم و دانش آموز از کشورهای مختلف صحبت می‌کنم.
17+
18+
حالا سال تحسیلی تموم شده و معلما معمولا چند ماه قبل از تموم شدن سال تحسیلی یا قراردادشون رو تمدید می‌کنند یا میرن یه مدرسه جدید با یه قرارداد جدید.
19+
20+
اما من نمیدونم که می‌خوام چیکار کنم در ادامه برای همین یک لنگ در هوا ماندم. یعنی از یه طرف واقعا دوست دارم در زمینه رشته تحسیلی خودم کار کنم ولی چون خیلی تجربه تخصصی ندارم از مسیرم دور شدم و باعث شده در اعتماد به نفسم در اپلای برای این پوزیشن ها تاثیرگذار باشه. یعنی از اول دانشگاه افتادم تو مسیر ساپورت و کارهای حاشیه‌ای به امید اینکه یه روزی برسم به پوزیشن موردعلاقه‌ام. اما با هر روز که می‌گذشت از اون مسیر دورتر شدم. حالا اومدم معلم شدم.
21+
حقیقتش اینه که اگر تو رشته خودم که کامپیوتره فعالیت کنم حقوق دریافتیم خیلی بالاتر خواهد بود.
22+
23+
چند وقته (از قدیم هم بوده این) نمیدونم میخوام چیکار کنم. شاید یه دلیلش اینه که گزینه هام زیاد شده. مثلا از یه طرف میگم پیج بزنم ویدیو بسازم، اونطوری پول دربیارم. بعد میگم خب حالا پیج چی بزنم و یه عالمه وقت صرف این ایده کردم.
24+
بعد میگم معلمی رو ادامه بدم و کلی مدرسه اپلای کردم و هنوز مصاحبه میرم.
25+
از یه طرف دیگه دوستم میگه بیا آلمان بعد به این فکر می‌کنم که مردم اونجا خونگرم نیستن. آدما سردن.
26+
از طرف دیگه کانادا میاد بنظرم.
27+
یا این همکارمون میگه بنگلور هند برای صنعت ای تی خیلی خوبه.
28+
بعد هم که تنهایی خیلی فشار میاره میگم میرم ایران کار می کنم. مثلا میرم جنوب ایران و خونه می‌گیرم و از این فکرا.
29+
30+
31+
و همه این ها بی نظمی در ذهن رو ایجاد می‌کنه.

0 commit comments

Comments
 (0)